"هویت"همه هویتها (و توطئههای تکرارشونده در اسناد لانه)
بازخوانی اسناد لانه جاسوسی، دانشگاه شریف_ آبان 1396
یکی از تحلیلهایی که در اسناد هست این است که در انقلابهایی که در قرن 19 و 20 در دنیا شده است که در واقع اینها دو انقلاب اصلی فرانسه و روسیه را نام میبرند، بعد هم با تسامح از انقلاب چین حرف میزنند میگویند هیچ کدام از اینها با وجود جمعیت کشورهایشان این همه میلیونی ملتها در خیابان نیامده است. دقت کنید یعنی چین یک و نیم میلیاردی که انقلاب فرانسه که میگویند شروع مدرنیته غربی بود و انقلاب روسیه که شروع مدرنیته شرقی و چپ بود، آنها مدرنیته راست، لیبرال سرمایهداری، لیبرالیزم و مدرنیته چپ هم سوسیالیزم و مارکسیزم، هیچ کدام به این اندازه انقلاب ما میلیونها میلیونها ملتها به صحنه نیامدهاند آن هم درصد جمعیت ما کجا جمعیت آنها کجا! زمان انقلاب ما، جمعیت ایران 30 میلیون بود، الآن 80 میلیون شده است! آن موقع کل دانشجویان ایران تقریباً صد هزار نفر بودند الآن 5 و 6 میلیون دانشجو فقط هستند به غیر از فارغالتحصیلان. جمعیت ایران کمی بیش از دو برابر شده است اما تعداد دانشجویان ما از صدهزار تا 5 و نیم میلیون، 6 میلیون شده است یعنی سرعت علمی و دانشگاهی به لحاظ کمّی و کیفی. بعد در انقلاب فرانسه که میگویند پدر لیبرالیزم است اینها انقلاب فرانسه با گیوتین در خیابانهای پاریس ظرف 8 ماه حدود 80 هزار سر بریدند، این انقلاب لیبرالیزم است، لیبرال دموکراسی پدران جمهوریت غربی. انقلاب کمونیستی روسیه هم چند میلیون از خودشان کشتند، از خود روسها کشتند صحبت از چند میلیون است! به لحاظ خشونت بعد از انقلاب هم اصلاً اینها کجا... غیر از این انقلابی که که به فاصلهی کوتاهی دست ناپلئون میافتد و ناپلئون هم جمهوری فرانسه را دوباره اعلام امپراطوری میکند. امپراطوری که بعد شروع میکند به غارت و جنگهایی ک در اروپا، در آفریقا در آسیا و در آمریکای لاتین راه میاندازند که آنها میلیونها نفر را میکشند. مثلاً فرانسه فقط در الجزایر یک و نیم میلیون مسلمان را کشت. هر کشوری هم هر کدام گرفتند زبان خودشان را اجباری کردند. راجع به زبان در اسناد لانه، بیش از 30- 40 سند است که تصریح میکند هر جا زبان، هر زبانی اجباری بشود عملاً فرهنگ آن کشور و ارزشهای آن را میپذیرند. شما اگر زبان چینی بدانید خب میروید سراغ فرهنگ و تاریخ چین! زبان چینی فرهنگ چین را باید بخوانید، آلمانی بدانید طبیعتاً به دریچهی زبان آلمانی وصل میشویم، انگلیسی، فرانسوی یک زبان ادبیات ایران فارسی، میدانید از قلب اروپا بالکان، بوسنی و آلبانی تا سواحل شرق چین، زبان عربی و فارسی این دوتا، زبان کل ملتها بوده است، حتی امپراطوری عثمانی، ترکیه که 600 سال طول کشید و گاهی نصف و دو سوم اروپا چندصد سال دست اینها بود زبان دیوان و دربار و علمی و روشنفکریشان فارسی بود. تمدن اسلامی هند که پانصد سال ادامه پیدا کرد خط و زبان آن فارسی بود. تا همین صد و خردهای سال پیش که انگلیسها آمدند بعد که کشورها دست اینها افتاد هرجا انگلیسها گرفتند زبان انگلیسی را اجباری کردند و گفتند این زبان علم است! زبان تمدن است! جهانی شدن است! مستعمرات فرانسه زبان فرانسه اجباری شد، مستعمرات روسی را گفتند زبان روسی زبان علم و تمدن است. ما چون سهم نوکرهای انگلیس بودیم زبان انگلیسی در ایران اجباری شد که تا الآن هم هست. زبانهای دیگر نیست. شما الآن به مستعمرات فرانسه بروید بچهها الآن فقط زبان فرانسه میدانند انگلیسی نمیدانند. سوریه، لبنان، الجزایر، تونس، مراکش، مستعمرات انگلیس، انگلیسی اجباری است و مستعمرات روس و آسیای میانه همه روسی میدانند حتی این تاجیکستان که ادبیات اصیل فارسی تاجیک بخش عمدهی آن است از رودکی که خودش در تاجیکستان است الآن مردم آنجا هیچ کس نمیتواند خط فارسی بخواند فقط روسی میتوانند بخوانند. زبانشان فارسی است ولی خطشان فارسی نیست. در ترکیه وقتی انگلیس و غرب حاکم شد، زبان خط عثمانی و خط و زبان فارسی و ترکی را کلاً محو کردند و لاتین کردند اینها نمیتوانند بخوانند کتابهای تاریخی و فرهنگ خودشان را، یک بخشی هم اینهاست که روی همهی اینها برنامه اجرا کردند. اینها میخواستند عراق را به سه کشور بلکه چهار کشور تقسیم کنند یکی کردستان، که پروژهشان دوباره استارت خورده، یکی شیعه، یکی سنی و یکی هم مسیحی ایزدی و این حرفها. همان کاری که در بوسنی کردند، همان کاری را که قبلاً در لبنان فرانسویها کردند همان کاری که انگلیسیها جای دیگر کردند. حالا من یک سؤالی دارم چرا در خود آمریکا تقسیم قدرت بر اساس دین و مذهب و قومیت نمیشود؟ چرا اگر خوب است؟ اگر دموکراتیک است خب بگویید در آمریکا سیاهها چقدر هستند؟ سفیدها چقدر هستند؟ اسپانیشها و مکزیکیها چقدر هستند؟ مهاجرین چقدر هستند؟ به تعداد، قومیتی تقسیم کنید ببینید سهم هرکس چقدر میشود؟ چرا همیشه دست سفیدهای سرمایهدار است که اگر یک وقت یک سیاهی سرمایهدار گیر میآورند آن باید تعهد بکند که نوکر اینها باشد! چرا؟ آنگلوآمریکن و آنگلوساکسون، بگو نه، بر اساس دین و مذهب. خب بر اساس دین و مذهب چرا در آمریکا حکومت را تقسیم نمیکنید؟ کاتولیکها، پروتستانها، مسلمانها، اصلاً نمیگذارند آمار مسلمانها اعلام شود. میدانید آمریکا تا الآن اجازه نمیدهد آمار مسلمانها اعلام شود! این اواخر، در اروپا در بعضی از کشورها در بعضی از ایالات آمریکا اجازه دادند بعضی از نمایندهها و مدیران مسلمان آمریکایی بیایند منتهی به شرط این که رویکرد نباید مسلمانانه و اسلامی باشد، فقط در شناسنامهات مسلمان نوشته باشد! مثلاً شهردار لندن، مثلاً یک شخصی صادقخان است که پاکستانیالاصل یا هندیالاصل است که مسلمان است خب این چه ربطی به اسلام دارد؟ طرفدار اسرائیل، تا حالا چند بار صریحاً به نفع اسرائیل صحبت کرده است. خب اگر این معنیاش هست که یک صهیونیست را میگذارید بعد میگویید ببینید ما به مسلمانها اجازه دادیم بیایند حکومت کنند! اینها که بازی و فریب است. به صفت مسلمانی کسی نمیتواند بیاید که بگوید من بیایم اینجا و به عنوان یک مسلمان میخواهم اظهار نظر کنم! هیچ حقی ندارید. سؤال این است که شما میخواهید ایران و عراق و کشورهای اسلامی را تقسیم قومیتی یا مذهبی کنید و اسم آن را میگذارید دموکراسی قومیتی و مذهبی، چرا قدرت را در فرانسه، در انگلیس و در آلمان اینطوری تقسیم نمیکنید؟ اگر بخواهند اروپا را اینطوری تقسیم کنند همین اروپا حداقل 35 کشور میشود. تمام این کشورهای فعلی اروپا باید تجزیه بشوند. همین الآ اسپانیا آن جریان تجزیهطلب کاتالونیا این یک نمونهاش هست که به شدت باسک و بعد کشورهای دیگر و ایتالیا، سه تا کشور میشود اگر بخواهند دموکراسی بر اساس مذهب یا قومیت بکنند. تمام اینها تجزیه میشوند. آمریکا که دوباره هر ایالتش یک کشور میشود. همین الآن 5تا ایالت آمریکا کاملاً مدتهاست شعارهای تجزیه طلبانه میدهند ولی سرکوب میشوند و آزادی نیست نمیگذارند حرف بزنند. کاری که خودشان خلاف است انجام میدهند به کشورهای دیگر... بوسنی را همین کار را کردند، بوسنی هرزگویین را سه- چهارتا کشور کردند، جدا شد، آن بخشهایی که از یوگسلاوی بود تجزیه شد و خود بوسنی را هم گفتند کاتولیک کروات داریم، صرب آرتادوکس داریم و صرب مسلمین، بوسنیاییها. خب قدرت بین این سهتا در کشور یک اکثریتشان مسلمان هستند بین این سهتا دست به دست شود خلاصه حقوق هم حفظ بشود! چرا این کار را در هیچ کدام از کشورهای خودتان نمیکنید؟ برای این که نطفهی جنگ قومی و مذهبی همیشه باشد. ثانیاً هیچ وقت یک حاکمیت مستقری که بتواند واقعاً برنامهریزی کند، توسعه و پیشرفت داشته باشد هیچ وقت بوجد نیاید بخصوص جایی که مسلمانها در اکثریت هستند. انگلیسها این کار را همه جا کردند، آمریکایی ها کردند. فرانسه همین لبنان را اشغال کرده بود، آن موقع کشوری به نام لبنان نبود شام بود، لبنان جزو سوریه بود، لبنان را که جدا کردند گفتند خب، شیعه داریم، سنی داریم، مارونی، مسیحی نداریم. درست خلاف جمعیت، قدرت را تقسیم کردند! گفتند رئیس جمهور همیشه باید مارونی مسیحی باشد و دستنشاندهی فرانسه باشد. نخستوزیر سنی باشد، شیعه که از همه خطرناکتر است همیشه روحیه جنبش و انقلابی دارد، شیعه قدرت پارلمانی باشد، قدرت اجرایی دست آن باشد درست خلاف جمعیت. حتی اگر شما بخواهید تقسیم کنید جمعیت درست عکس است! یعنی شیعه اول است، بعد اهل سنت است و بعد مسیحی! بعد چرا مسلمان و مسیحی نمیگویید؟ مسلمان را به شیعه و سنی تجزیه میکند و مسیحیها که آنجا چندتا فرقه هستند کلی میگوید مسیحی! این دموکراسیبازیها همه به اسم قومیت، آزادی، زورشان نرسد میگویند جنسیت! بر اساس جنسیت! خلاصه یکطوری باید تجزیه بشود و قدرت پودر بشود و متلاشی بشود.
نکته بعدی هخامنشی! بعد هزار سال بعد ساسانی، که اصلاً ساسانیها نمیدانستند هخامنشیها بودند یا نبودند اصلاً کسی به نام هخامنشی بوده یا نه؟ بعد هزار و چندصد سال بعد از هخامنشیها پهلوی! این وسط هم هیچ کس اصلاً نبوده، کلاً سهتا سلسله داشتیم، هخامنشی، ساسانی، پهلوی رضاخان میرپنج که در اسطبل قزاقخانه کار میکرد و پِهِن جمع میکرد! این را شاه کردند و بعد گفتند ایران قبل از اسلام ساسانی، یک کاری که الآن کوروش اینها هستند، داریوش هم آن یکی است، خشایار هم آن یکی دیگر است. خب کوروش و داریوش و خشایار که پدر امپراطوری روم و غرب را درآوردند. اصلاً من میگویم کوروش ذوالقرنین هم نباشد، اصلاً فرض کنید نیست که خب بعضی از علما میگویند هست، ایشان یک مرد الهی بوده و حکومت او اولین حکومت بزرگ دینی در جهان بوده است، بعضی از علما نظرشان این است و میگویند ذوالقرنین قرآن، کوروش است. مثل علامه طباطبایی در تفسیر المیزان گفته است. بعضیها هم میگویند این نیست. این یک قدرت بزرگ جهانی بوده، دنیایی، نقاط مثبت و منفی هم داشته است! من میگویم همین وجه دوم، کوروش و داریوش که دوتا امپراطوری غرب و روم را مجبور کردند که جلوی اسبشان روی زمین زانو بزنند! شما که نوکرِ نوکران غرب هستید. کاش کوروش و داریوش و خشایار بودید. اینها تا شمال مصر رفتند و آتن را گرفتند. ایران، آن زمان رفت آتن مرکز یونان را گرفت. اینها غرب را، تمدن امپراطوری غرب و روم را متلاشی کردند رفتند جلو، البته بعد هم اسکندر آمد انتقام گرفت و کل ایران را آمد گرفت و یک صد سالی، بیش از یک قرنی سلوکیان و همان بقایای غربیها بر ما حکومت کردند. من میگویم اصلاً همانها چرا ایران باستان، چرا یکی از توطئههایشان، در اسناد لانه میگوید باید ایران را در برابر اسلام تعریف کنیم، انتخاب کنید که ایرانی هستید یا مسلمان؟ در حالی که ایران هرچه عزت و قدرت در تاریخ دارد، شما این همه اسم نوابغ، ریاضیدان، فیلسوفان و متفکران ایرانی را در رشتههای مختلف، فیزیک، شیمی و... میشنوید اینها هم برای بعد از اسلام است. خوارزمی، خواجه نصیر، بوعلی، ابوریحان که یکی یکی اسمهایشان را میبرند، پدران ریاضی، پدران جبر و مثلثات، پدران بزرگ در حوزه اختراعات، اکتشافات، بزرگترین کتابخانههای جهان، بزرگترین بیمارستانهای جهان اینها همه بعد از اسلام در ایران بوده است. آخرین شاه ساسانی در ایران، سه هزارتا زن دارد، حرمسرا مخصوص شاهان ایران و امپراطوری دنیا بود، اسلام آمد و فرهنگ حرمسرا را نفی کرد. شاه ساسانی، ایران قبل از اسلام، سه هزارتا زن دارد. دلم میخواهد از او یک کنکو بگیرند ببینم اسم سیتایشان را بلد است!
در ایران قبل از اسلام دقت کنید ملت چرا دفاع نکردند؟ در ایران قبل از اسلام، علم برای مردم ممنوع بود، علم طبقاتی بود، فقط فرزندان و اقشار و دو – سه قشر از ردههای بالا و یک ایران حق داشتند درس بخوانند و 95 درصد ملت ایران از تحصیل علم ممنوع بودند. اسلام میگوید طلب علم واجب و حق هر زن و مردی است. خب اینها بود، بحث انقلاب آزادیبخش اسلام و درگیری آن با شاهنشاهی ساسانی و امپراطوری فاسد روم، که مثل آمریکا و شوروی زمان انقلاب بودند یک بحث است. جنایاتی که بعضی از قبایل عرب بخصوص زمان بنیامیه بعد از تسلط ایران در ایران انجام دادند آن ربطی به اسلام ندارد. آن جنایت عربی که در ایران جنایت میکند قبلاً در خود حجاز و عراق علیه اهل بیت پیامبر(ص) همینها جنایت کردند. تمام اهل بیت(ع) را مستکبرین عرب و این جنایتکاران غارتگر عرب، اموی و نژادپرستان عرب کشتند. نژادپرستی ایرانی، نژادپرستی عربی، نژادپرستی ترکی، تژادپرستی آفریقایی، نژادپرستی غربی، شرقی، همهاش حرف مفت است. نژادپرستی ضد انسانیت است. همه نژادها محترم هستند. البته ما شخصاً افتخار میکنیم که یک کشوری هستیم متعلق به ملتی که چند هزار سال تاریخ دارد، تمدن دارد، یکی از قدرتهای بزرگ تاریخ بشر بوده است و امیدواریم که کوروش همان ذوالقرنین باشد که دیگر افتخار از این بالاتر واقعاً نمیشود ولی فرض نکنید نباشد، با کوروش و هخامنشی نظرتان چیست؟ با کارهای خوبشان موافقیم و با کارهای بدشان مخالفیم. اگر مستکبر بودند امپریالیست بودند اگر غارت و جنایت میکردند، اگر عدالت نبوده، مخالف هستیم اگر یک بخش مثبتی دارد، پیشرفت بوده، قدرت بوده، معماری و شهرسازی و مدنیّت و نظامیگری قوی بوده، خب اینها ارزش است و باعث افتخار است. البته بستگی به این دارد که چگونه به دست آمده و چگونه مصرف میشود. عربها چی؟ عربها هم فاسدهایش فاسدند و صالحهایش صالحاند. مثل عجمهایند. یک فرمول خیلی پیچیدهای است! خیلیها نمیفهمند! یکیاش هم همین است! فهم این مسئله واقعاً برای بعضیها مشکل است، معیار ما انسانی بودن است، اخلاقی بودن است، حق محور بودن است، میخواهد آمریکایی باشد، چینی باشد، عرب باشد، فارس باشد، ترک باشد، افغانی باشد، آفریقایی باشد، آمریکایی باشد، انگلیسی باشد، ژاپنی باشد، روس باشد، اصلاً اینها یعنی چه؟ هیچ نژادی نژاد برتر نیست، هیچ نژادی نژاد بدتر نیست. به لحاظ ارزشی افتخاری نیست، آقا ما فلانی هستیم، خب مگر دست تو بوده که تو اهل کدام نژاد و خاک هستی! مادرت تو را آنجا به دنیا آورده به تو چه مربوط است، مادرت هم مادرش به دنیا آورده آنجا. یا میگویند ما عرب اصیل هستیم! مگر دست تو بوده که تو عرب بشوی یا ترک بشوی یا فارس بشوی، این نه ننگ است نه افتخار است، این یک موقعیت انسانی است. به این موقعیت احترام بگذار، به موقعیت سایر انسانها هم احترام بگذار. «إنّ أکرمکم عندالله اتقاکم» هرکس انسانتر است باارزشتر است. و الا خداوند فرمود ما شما را از شعوب و قبائل و نژادهای مختلف آفریدیم، «لتعارفوا» با هم آشنا بشوید و این تنوع را به رسمیت بشناسید. تنوع، تنوع نژادی، قومی، زبانی، رنگ پوست، اینها یک فرصت است تهدید نیست. «لتعارفوا» با همدیگر دوست بشوید، ارتباط برقرار کنید، همدیگر را بشناسید، فرصت افزوده ایجاد بکنید نه «لتفاخروا» فخرفروشی بکنید که ما این هستیم تو آن هستی! هرچه که شما در ایجاد آن هیچ نقشی نداشتید برای شما افتخار نیست. در چه زمانی به دنیا آمدید؟ در چه مکانی؟ چه خانوادهای؟ چه نژادی؟ چه قومی؟ چه زمانی؟ به من و تو چه؟ مگر تو نقش داشتی و دست داشتی؟ نه فخر است نه ننگ است. خانواده ثروتمند بودی، خانواده فقیر به دنیا آمدی، دیر به دنیا آمدی، زود به دنیا آمدی، کدام قرن هستی، ده قرن پیش به دنیا آمدی، ده قرن بعد به دنیا میآیی! حتی مذهب شناسنامهای هم کافی نیست این که بگوییم من چون در خانواده مسلمان بودم مسلمان هستم، شیعه بودم شیعه هستم، مسیحی بودم مسیحیام، و... این هم ارزشهای دنیوی دارد، ارزشهای اخروی بستگی دارد به ایمان و عمل صالح و آگاهی. بعد اینهایی که بعد از انقلاب در روسیه و فرانسه دهها هزار آدم کشتند در انقلاب ما یک چندصدتا از این جنایتکاران رژیم شاه همهشان با محاکمه اعدام شدند. راه انداختند که دادگاهها! جنایتها! قتل عام! چرا هویدا را کشتید؟ چرا تیمسار نصیری را کشتند؟ خودشان در انقلابهایشان اینطوری هستند. امام که انقلاب شد تمام این ساواکیها، عمال حکومت شاه، همه را عفو کرد و گفت رهایشان کنید. بین اینها چندصدتا، آن سران جنایتکار اینها محاکمه شدند، بعضیها زندان و بعضیها هم محکوم به اعدام. اصلاً این انقلاب به قول شما کشته، اینجا در اسناد لانه میگوید یکی از چیزهایی که باید شروع کنیم بحث اعدامها، دادگاهها و مسئله حقوق بشر است! بعد میگوید برای این که – خیلی جالب است – میگوید برای این که بعضی از کارآمدترین نیروهای ما در رژیم شاه که ما گاهی روی اینها 30 سال زحمت کشیدیم دارند اعدام میشوند! حفظ بشوند شاید بشود آنها را به حکومت برشان گردانیم! این هویدا، طولانیترین دوران نخستوزیری زمان شاه را داشت. 18 سال، بهایی بود، همجنسباز بود، همه اینها در اسنادش هست، این آدم را گرفته بودند در زندان بود، خلخالی میخواست برود او را اعدام کند گفته بود که من را چند ماه اعدام نکنید نگه دارید، آخرش گفته بود لااقل دو هفته، سه هفته، خلاصه برای هر دو طرف فرج میشود. بعد گفته بود که من به درد شما میخورم، گفتند برای چه؟ این همه جنایتهای زمان شاه که به دست تو شد، گفت نه من مأمور و معذور بودم همه کارها را خود شاه میکرد شاه هم که مصاحبه کرده بود گفته بود که ما اصلاً خبر نداشتیم هرچه بوده این کارها را اینها کردند! بعد هویدا گفت من و نصیری را نگه دارید، نصیری رئیس ساواک بود. گفت شما بالاخره یک تشکیلات اطلاعاتی امنیتی میخواهید چه کسی بهتر از نصیری؟ به شما کمک میکند من هم به شما کمک میکنم. بعد خلخالی میگوید آمدم دیدم در شورای انقلاب، مهندس بازرگان دارند با شهید بهشتی بحث میکنند و میگویند این هویدا را باید آزاد کنیم و الا از نظر بحثهای حقوق بشری چیز میشود! آقای خلخالی اینجا در خاطراتش نوشته است که گفتم اگر به اینها باشد شاه را هم اگر آمریکا تحویل بدهد، اینها شاه را هم میگویند مجازات او خلاف حقوق بشر است! دیدم دارند بحث میکنند و این ممکن است، آن هم میگفت دست نگه دارید فهمیدم یک برنامهای هست چون دولت موقت، بختیار را فراری داد، بختیار بعد از انقلاب بازدداشت شده بود، همین دولت مهندس بازرگان، فراریاش داد که رفت با صدام در جنگ علیه ما بست! در ضمن ملیگراها را هم بشناسید! ملیگراهایی که مدام میگویند حمله اعراب به ایران، رفتند کنار صدام، که شعار او نژادپرستی عربی بود و بیدین بود و کنار او کمک کردند که حمله کنند و خاک ایران را بگیرند! ملیگراهای ما اینطوری بودند! خب عرب به ایران حمله کرده است مگر تو نمیگویید ضد عربی و طرفدار ایران هستی؟ خب عرب که حمله کرده و صدام هم شعارش نژاد عرب بود. دین که نداشت، اصلاً این کشورهای عربی نمیگویند امت اسلام، نمیگوید الأم اسلامی! همهشان میگویند الأم عربیه! نژادپرستی عرب. مثل نژادپرستی ایرانی، فرق نمیکند، هر دویش شرک است، هر دویش استکبار است، هردویش تکبر است، تحقیر انسان است، مثله کردن انسانیت است. بله ما افتخار میکنیم ایرانی هستیم اما نژادپرست نیستیم! هخامنشی نقاط مثبت آن عالی، نقاط منفیاش هم خالی! بقیه هم همینطور. عربی هم که بعد از اسلام بر ایران حکومت کرد، جنایتکار بودند. ما با عربی که بعد از اسلام آمد و در ایران حکومت کرد با بخشی از اینها... همان کسانی بودند که اهل بیت را کشتند! بنیامیه بود، بنیعباس بود، عرب جنایتکار و عجم جنایتکار هر دویشان جهنمیاند. مرگ بر آن عجم، و مرگ بر آن عرب و مرگ بر آن ایرانی که جنایتکار و ظالم است. درود بر آن عرب و عجم و شرقی و غربی که انسان است، عادل است، خداپرست است، خادم بشر است، ملاک، انسانیت است. خلاف اینها را اینجا بحث میکند. تمام، نگران پولش هست! میگوید ذخائر ارزی ایران بعد از انقلاب میتواند تا ده میلیارد دلار برسد نباید بگذاریم برسد. سعی کنیم چندتا پروژهی کلیدی در ایران را بگیریم بگوییم ما میخواهیم به شما کمک کنیم که انقلاب ایران بتواند مشکلات اقتصادی را که از رژیم شاه باقی مانده و بعد از انقلاب و آن وضعیت دارد بیشتر میشود ما حل کنیم! چنانکه همین الآن هم این وعدهها را دادند. این مسائل با اولویتهایی بالا از طرف دولت ایران شناخته شود فقط برنامه حول تصمیمات وزارت بازرگانی نگردد، مشتق از اطلاعات و اخبار مختلف باشد. همچنان که شرایط تغییر میکند تصمیم مجدد راجع به اهداف و اولویتها ممکن است لازم باشد این سند آغازگر یک چارچوب برای مذاکرهی جامع، طرح جامع، برنامهی جامع! دقیقاً میگویند باید یک برنامه جامع بریزیم که اقتصاد ایران بعد از انقلاب از کنترل ما خارج نشود، منافع ما تأمین بشود. یک. دوم این که دستمان بیخ خِر حکومت ایران بعد از انقلاب و اقتصاد ایران باشد که اگر یک وقتی اینها خطرناکتر شدند بتوانیم به آنها فشار بیاوریم. گزارش این مذاکرات یک زمینه مناسبی برای کار کارمندان دولت آمریکا در رابطه با زیاد کردن صادرات آمریکا به ایران، صادراتی که به درد ایران نمیخورد به درد آنها میخورد، وارد کردنش به درد ما نمیخورد، صادر کردنش به درد آنها میخورد و برای به دست گرفتن کنترل بازار محصولات ایران در حوادث آینده باشد. این شش هفت ماه بعد از پیروزی انقلاب است. چندتا تیم سیاه داخل کشور آمدند، پروژه در آمریکا طراحی شده، آمدند بگویند که ما چکار کنیم این کار بشود. بعد میگوید اولویتها، - جالب است دقت کنید – آن چیزهایی که به نفع ماست میگوید آنها را کنار بگذار. مثلاً میگوید کشاورزی و سیستمهای خانهسازی و صنایع وابسته اینها اولویتهای آخر است و اصلاً سراغ آنها نمیرویم. چه چیزهایی اول است؟ سرویسهای بازرگانی، تجارت، دلالی، چند پروژهی بزرگ که اینها را به ما وابسته کند بعد از انقلاب، همانطور که در مسائل هستهای. آماده کردن زمینه و تسهیلات برای سرمایهگذاری، منتهی سرمایهگذاری که بازده آن برای ما باشد، سودش برای ما باشد نه برای اینها. لیست بازرگانان معاملهکننده با خارج. 5) گزارشات موقعیتهای هر معامله. 6) برنامهریزی برای ارتقاء پیشبینی حوادث تجاری. میگوید این طرح در زمینههای اقتصادی مختلفی است و از ما زمان شاه هر سال آمریکا برای آن سال ایران زمان شاه ما برنامهریزی میکردیم منتهی آن موقع کل حکومت باید از ما اطاعت میکرد! که ما از اقتصاد امسال ایران چقدر باید برای سرمایهداران آمریکا دربیاوریم؟ چند میلیارد دلار؟ اینقدر پررو است که میگوید حالا بعد از انقلاب، این 6- 7 ماه گذشت که توی انقلاب بود از کنترل ما خارج شد و ما اصلاً پیشبینی نمیکردیم که انقلاب بشود، خب حالا ببینیم برای سال یا دو سال آینده چقدر میتوانیم از ایران پول بیرون بکِشیم؟ این مجنونی که الآن رئیس جمهور آمریکاست گفت که به آلمان و فرانسه و انگلیس که شما بروید ایران را بدوشید – نمیدانم در خبرها دیدید یا نه – شما بروید ایران را بدوشید فعلاً جلوی شما را نمیگیرند، بروید قرارداد ببندید و تا جایی که میتوانید بدوشید. اینها میخواهند بدوشنند! اینها نمیخواهند ما توسعه پیدا کنیم. بچهها که رفتند لانه را گرفتند در کشور میز سفیر آمریکا یک هدیههایی کشف کردیم. اولاً اسمهایی درآمد که... اولاً اینها همه در کشورها همین کار را میکنند بین 5 تا ده هزار نفر را کاملاً تحت کنترل و وابسته هستند می گوید اینها یا در حد جاسوس صددرصدی یا 50 درصدی یا... جاسوس هم نیستند، وابسته، حقوقبگیر، مزدبگیر و از همه پرونده دارند که میتوانند کنترل کنند. شما فرض کنید چندتا پست کلیدی الآن در ایران هست؟ در همه ابعاد؟ به یک اعتبار 5 – 6 هزارتا پست کلیدی است، بقیه کل این چند میلیون کارمند زیر نظر این چند هزار کار میکنند. حلقه را یک کم تنگتر کنید 500 نفر! اگر شما بتوانید بین 500 تا 5 هزار آدم خودت را در حکومت بگذاری یا در بین شبکهی 500 تا 5 هزارتا از اینها نفوذ کنی کل کشور دست شماست. مثلاً از طریق 200 نفر کل ارتش را، از طریق 100 نفر، 50 نفر رادیو و تلویزیون و رسانهها و روزنامهها و... خب این کافی است. میگوید غیر از این که اینها از بین چند هزار نفر کلاّ باید گزارش میدادند به آمریکاییها مستقیم یا غیر مستقیم؛ غیر از آن، افرادی که جداگانه برایشان باز هدیه میفرستادند میگوید مثلاً کشوی میز سفیر آمریکا را که بچهها باز کردند دیدیم هدایایی است که میخواسته در همان چند روز آینده به این افراد بدهد. اینها غیر از حقوقهای ثابت است. سرهنگ محبوبی معاون ادارهی اقامت اتباع بیگانه. آرم سفارت آمریکا روی چاقوی مخصوص. سرهنگ خسرویانی رئیس پلیس مهرآباد، مدال مخصوص ایالات متحده و یک چاقوی مخصوص. سرهنگ خشخو معاونت اداره فلان، فندک مخصوص با آرم سفارت آمریکا، سرتیپ بیگلری قیچی و چاقوی طلا با آرم فلان، سرهنگ ثقفی مدال مخصوص ایالات متحده و چاقوی مخصوص با امضای رئیس جمهور و... یعنی رشوه و خریدن، غیر افراد غیر از حقوق اینطوری انجام میدادند. الآن سفارت آمریکا شاید در 30- 40 کشور دنیا حدود 4- 5 هزار کارمند دارد. زمان شاه در ایران اینها دو – سه هزارتا کارمند داشتند. مگر یک سفارتخانه چقدر کارمند میخواهد؟ معلوم است آن اتاق فرمان است، کل کشور را دارد غارت میکند. دانشگاه کنیا یک کشور آفریقایی است که اکثریت هم مسیحی هستند نه مسلمان، یک استاد دانشگاه در رشتههای مهندسی در یک سمینار علمی محض تماس گرفته و آمده ایران، میگفت از سفارت آمریکا با ایمیل با پیامک، اینها من را احضار کردند! من دانشگاه کنیا جلسه داشتم، ایشان را آنجا دیدم او گفت! بعد میگفت من الآن که در جلسه پیش شما آمدم نگران هستم یا شغلم را از دست میدهم یا... گفتم برای چه؟ این که جلسه فرهنگی و علمی است، گفت فرقی نمیکند ایرانی! گفت سفارت آمریکا اینجا 4- 5 هزار آدم دارد و کل مسئولین حکومت ما باید به سفارت آمریکا گزارش بدهند! و بعد به من ایمیل زدند که شما ایران رفتید چرا رفتید؟ کجا رفتید؟ با چه کسی تماس گرفتید؟ موضوع چه بود؟ من گفتم من دولتی نیستم، دانشگاهیام، من برای کار علمی رفتم و به کسی هم جواب نمیدهم! میگوید سیمکارت موبایل را دور انداختم و سیمکارت جدید گرفتم، باز به آن پیامک آمد! قطع کردم برایم ایمیل فرستاد، بعد رسماً گفت سفارت آمریکا در کنیا گفت شما مثلاً سهشنبه ساعت فلان باید اینجا بیایید. اینها اینطوریاند. اینها برای ایران همینطور بودند بلکه بیشتر، چون ایران نفت هم داشت. اینها عراق و افغانستان را اشغال کردند میخواستند اینطوری بکنند! ایران، عراق و افغانستان را از توی حلقومشان درآورد، انقلاب ما، و همین سپاه قدس، و حزبالله لبنان همین جبهه مقاومت، چرا؟ چون پروژه آمریکا، داعش و اسرائیل را اینها شکست دادند و باید مجازات شوند. و الآن ایران از شبه جزیرهی هند تا سواحل مدیترانه و شمال آفریقا قدرت اول شده است، و این یعنی همان هخامنشی! منتهی با ایدئولوژی. این برژنستکی هست و گفت ما به ایران نمیتوانیم حمله کنیم چون اگر حمله کنیم ممکن است ایران را تخریب کنیم اما جنگی راه خواهد انداخت که حداقل 20 سال طول میکشد و این جنگ، جهانی خواهد بود و سه قاره را در برمیگیرد ولی در دست ما ایران نمیافتد! میتوانیم ایران را در 20 سال نابود کنیم ولی نمیتوانیم بر آن مسلط شویم. و بعد از 20 سال، اتفاق دومی که میافتد این است که آمریکا دیگر آمریکا نخواهد بود! یعنی آمریکا یک قدرت ضعیف معمولی میشود و ابرقدرت آمریکایی دیگر در کار نخواهد بود. اینها حرفهای برژنستکی هست. این نامه را او نوشته، 37 سال پیش این حرف را میزند الآن هم همین حرف را میزند! میگوید در این موقع حساس، هیچ حکومت و هیچ ارتشی در جهان دیگر قادر نیست حکومت ایران را با وجود خمینی سرنگون کند. پس باید از در مسالمت درآمد و پروژهی کارهای عملی را پیش برد. یعنی نفوذ. طرح دو سناریو، میگوید ما باید دو سناریو را شروع کنیم، برای تخریب، و ایجاد بلوا و آشوب در ایران.
این یک نامه دیگر است: من جانگیوز دو سناریو را که میتواند منجر به هرج و مرج سریع در خیابانهای ایران شود در نظر دارم: 1) نیروهای متمرکز توسط نارضایتیهای منطقهای و قومی، نژادی، مذهبی، تحریک شده باشد که اگر به اندازه کافی مدیریت شود و حکومت در برخورد آن اشتباه کند میتواند بسته شدن مناطق نفتی در خوزستان شود. درگیری راه بیفتد و نفت تعطیل شود. و اقتصاد نفتی ایران از هم بپاشد یا جوری انسجام ملی را در ایران بهم بریزد که تودهها با رهبران مذهبی بیعرضه خود حتماً نخواهند نتوانست از این بحران عبور کنند. 2) ایجاد اختلاف و درگیری در مدارس و دانشگاهها. - دوتا پروژه سریع- میگوید این دوتا زودبازده است. سال 58. بعد میگوید چون گرانی به شدت افزایش پیدا کرده است سال 58 در ایران بعد از انقلاب، و مردم دیگر تحمل نخواهند کرد، ما اگر بتوانیم دو- سهتا درگیری خیابانی انجام بدهیم مردم به خاطر اعتراض به گرانی ملحق میشوند و به خیابان میآیند، بعد چند نفر کشته میشوند برای آنها چهلم میگیرند، عین چهلمهایی که در انقلاب گرفتند، از این طرف چهلم چهلم بگیرند و خمینی را سرنگون کنند! این پروژهشان بود.
اینها خیلی میکردند همانطور که آن طرف چله میگرفتند این هم چله میگرفت این هم همینطوری است. آن چهله برای چیست این چهلم برای چیست! اینها سال 58 گفته بودند تا آخر سال 59 بخاطر گرانی و مشکلات اقتصادی مردم به خیابان میریزند، درگیری میشود، کشتهسازی میشود و بعد شورش میشود. میگوید در ملاقاتهای اولیه تا جایی که ممکن است به دولت موقت تأکید کنید خطرات داخلی ایران پشتیبانی خارجی دارد. میگوید آنها را از شوروی و کمونیستها بترسانید! بگویید ما میتوانیم شما را کمک کنیم، ما نمیخواهیم شما را سرنگون کنیم ما میخواهیم شما را کمک کنیم. در تماس با تبعیدیان ایرانی در اروپا و آمریکا، لازم است که هیچ اثری دال بر آن که ما قصد مداخله مجدد در جریانات ایران را داریم یا این که با گروههای ضد دولت جدید ایران نقشه میکشند و همکاری میکنیم باقی نماند. ضمناً من خاطرنشان کردهام که ما پشتیبانی کامل خود را از بختیار اعلام کردیم و داخل حکومت، تخریب و به اعتصاب کشیدن مردم، رودرو قرار دادن ملت در اثر فشار اقتصادی و گرانی علیه حکومت، فلج کردن مدارس توسط تخریبهای افراطی، درگیری و تعطیل دانشگاهها، استفاده از ضرباتی که به ارتش وارد میشود چه از طریق کودتا و روشهای دیگری. بعد بحث تروریزم. میگوید کاری که در انقلاب، شیعه را به زانو درآوردیم در ایران باید تکرار کنیم. در "شیلی" چکار کردند؟ خودشان فشار آوردند و تحریم کردند و دولت سوسیالیست چپ بود، ضد آمریکایی بود، بعد دیدند از پا درنمیآید آمدند کامیونداران و کارگران را که سوسیالیستها برای منافع آنان آمده بودند آمریکا سرمایهداری، کارگرها را علیه حکومت کارگری سوسیالیستی چپ "آلنده" در اعتراض به گرانی و دستمزد وادار کرد اعتصاب وسیع کامیواندارها، میگوید از اینجا شروع شد به دست کارگرها، به دولت مدافع کارگرها، ضربه زدیم و زمینه آماده شد تا علیه شیلی کودتا کردیم. هزارتا از این کارها کردند و هر کدامشان دهتا شیلی و مصدق را سرنگون میکرد هزارتایش در ایران شده و موفق نشدند و هنوز هم ادامه دارد. به نظر میرسد رهبران میانهرو به اندازه کافی از ابراز نگرانیهای خود میترسند. نقطه نظرهای خود را نسبت به ابقاء شاه در چارچو قانون اساسی ارائه میدهند تا به عنوان تاکتیک وانمود کنند در خط خمینی هستند و این جدایی تا حدی هر دولتی را مأیوس میکند. میگوید این تیپها چه از تیپهای آخوندهای ضد امام، چه از طریق لیبرالهای مذهبی و... همه اینها میگفتند شاه نمیتواند سرنگون شود امام افراطی است که میگوید شاه باید برود. سلطنت باشد و شاه یک مقدار دموکراتیک عمل کند، یا بدترین شرایط این است که شاه برود ولیعهد باشد! امام گفت هم شاه باید برود و هم سلطنت باید از بین برود و هم آمریکا باید از ایران برود. ولی آنها میگفتند امام افراطی است. میگوید حالا جرأت نمیکنند جلوی امام بایستند چون مردم میگویند شما همانهایی هستید که می گفتید شاه بماند و شاه از بین نمیرود. به عبارت دیگر کسانی هستند که قبلاً با دولت سازش کرده و باج میگرفتند و با خمینی همراهی نمیکردند.
جاسوس دیگرشان در ملاقات با "پلکاسنلر"، میگوید درخشش به نظر میرسد این راه را دنبال کرده، هدف نهایی او از - همین ملیگراها –میگوید ما باید به آمریکا کمک کنیم که این اتفاق بیفتد. برقراری جامعهای غربگرا خالی از عقاید خشک مذهبی در ایران به عنوان یک تاکتیک، هیچ راهی نیست جز آن که این افراد خود را با نیروهای خمینی فعلاً وفادار نشان دهند و بتوانند در دولت مذهبی ایران نفوذ کنند و بگویند ما مردم مذهبی را به دست کمونیستها رها نمیکنیم. پلکاسنلر، به میانهروها پیشنهاد کرد برای راهنمایی بیشتر مذاکرات، با افراد میانهروی مذهبی مثل دولت بازرگان ارتباط داشته باشید، آنها میتوانند بهترین رابط برای مدیریت ایران پس از انقلاب باشند. هرگاه میانه رو و متمایل به غرب که به مبارزه علیه خمینی و ملاهایش برخیزد به عنوان یک گروه مترقی با همهی علاقه از او تبلیغ خواهیم کرد چه روحانی باشد چه مارکسیست! کیف کردید.
سؤال: چرا پرچم آمریکا را آتش میزنیم و آن را زیر پا میگذاریم؟ این کار درستی است که به مردم آن توهین میکنیم؟ چون ما باید دولت را از مردم آمریکا جدا کنیم.
جواب: این سؤال اگر 35 سال پیش پرسیده میشد جوابش به اندازه امروز واضح نبود. شما میدانید الآن در خود آمریکا پرچم آمریکا را آتش میزنند! بروید در اینترنت سرچ کنید، در همین انتخابات اخیر، در 10 ایالت آمریکا، حتی توی خود نیویورک و واشنگتن خود آمریکاییها پرچم آمریکا را آتش زدند! یعنی آنها میگویند این پرچم سمبل ملت آمریکا نیست، سمبل حاکمیت است. آن یک درصد نه 99 درصد! در 120 کشور جهان الآن پرچم آمریکا را آتش میزنند. امروز پرچم آمریکا نماد حاکمیت استکباری آمریکاست. همان موقع هم امام به ما گفت ما با ملت آمریکا مشکلی نداریم ملت آمریکا هم جزو قربانیان اینها هستند! امام یک جا گفت اگر ملت آمریکا هم آزادی رسانه باشد و بتوانند بفهمند که این دولت و حکومتشان در دنیا چه جنایاتی میکند و چه جنایاتی علیه خود مردم آمریکا کرده، که 50 میلیون نفر گرسنه دارند. ببینید از سیصد و چند میلیون جمعیت آمریکا، 50 میلیون نفر کوپن نان هر روز میگیرند و الا از گرسنگی میمیرند! یعنی از هر 6تا آمریکایی یک نفر، زیر خط فقر مطلق است. 50 میلیون، یعنی یک ملت! این داخل کشور خودش است. بسیاری از خانوادهها زن و شوهر باید دوشیفته کار کنند تا بتوانند زندگیشان را بگذرانند. ولی یک اقلیت سرمایهدار فاسد و مفسد، تمام جنگهای دنیا، کودتاها، شکنجهها و جنایات را میکنند داخل آمریکا هم اجازه نمیدهند عدالت برقرار شود! پرچم آمریکا، سمبل حاکمیت آمریکاست. امروز دنیا همه این را پذیرفتهاند و لذا در خود آمریکا هم آتش میزنند. امام گفت اگر ملت آمریکا بدانند که حکومتشان چه میکند آنها هم کنار ما علیه دولت آمریکا میایستند. و واقعاً هم همینطور است.
سؤال دوم این که در جریان تسخیر لانه جاسوسی، بعدش که دولت بازرگان، معاهده الجزایر را امضاء کرده بودند و قضیه حل و فصل شد، مسئلهای مانند خیانت مطرح شد، نظر شما چیست آیا خیانت است؟
جواب: دو بحث است. یکی خیانت، اسنادی بود که از داخل لانه درآمد که معلوم شد خیلی از این تیپهای لیبرالها و لیبرالهای مذهبی، میانهروها جاسوس هستند! یعنی با اسم و رسم در این کتابها هست، از قبل از انقلاب ارتباط داشتند و بعضیهایشان در انقلاب با لانه، اطلاعات میدهند از داخل. من الآن فرصت نشد بخوانم، طرف صریح آمده ردهی بالای جمهوری اسلامی است و به سفیر آمریکا میگوید که اینطوری بکنید که به خمینی فشار بیاید عقبنشینی کند! اینطوری حرف بزنید، این کارها را بکنید. این که دیگر خیانتش بارز است. نوع دوم خیانت فکری است نه جاسوسی. به این معنا که یک کسانی اصلاً اعتقاد داشتند که ما نمیتوانیم با «مرگ بر آمریکا» و «مرگ بر شوروی» و «نه شرقی و نه غربی» زنده بمانیم! ما برای ادامهی حیات باید زیر چتر آمریکا برگردیم منتهی نه به آن روش اهانتآمیز زمان شاه، یک مقدار محترمانهتر! و الا سلطنت هم باشد و یک مقدار دموکراتیک باشد اشکالی ندارد! این هم خیانت فکری است که مهندس بازرگان میگفت رفت به امام در پاریس گفت که آقا امکان ندارد که سلطنت سقوط کند و آمریکا بگذارد که شاه برود! امکان ندارد! لذا این حرفها را نزنید که شاه باید برود و سلطنت باید برود! بگویید که اینها باشند یک مقدار دموکراتیکتر عمل کنند. ما بگذاریم انتخابات آزاد برگزار کنند مثل زمان مصدق، ما برویم دولت و مجلس را بگیریم، بعد شاه را یک مقدار محدود کنیم و کنترل کنیم! امام میگفت نمیگذارند و الا که ما از اول نگفتیم شاه باید برود. میدانید که امام اول که آمد نگفت شاه باید برود، گفت ای آقای شاه! نصیحتت میکنم، جناب شاه، علیحضرت، امام اول اینطوری حرف زد نگفت مرگ بر شاه! گفت اعلیحضرت برخورد کردند، فیضیه زدند کشتند، بعد امام میگفت میخواهم یک کاری کنم مثل پدرت نشوی که وقتی اربابانش او را بردند ملت جشن گرفتند! بعد کشتار 15 خرداد را گفت، بعد امام گفت کاری نکن که بگویم ملت گوش تو را بگیرند و از این مملکت بیرون بیندازند. بعد آمریکا دستور داد شاه را در همین ایام آبان تبعید کردند. امام را تبعید کردند. خب باور نمیکردند 15 سال بعد امام، به دست برگردد و هم شاه و هم آمریکا را از ایران و بعد هم از منطقه بیرون کند. الآن انقلاب ما آمریکا را از منطقه بیرون کرد. شما 40 سال پیش را که ندیدید، تازه آن موقع آمریکا احترام هم داشت الآن منفور است و ضعیف شده است. منطقه حیات خلوت مطلق آمریکا بود که الآن همهاش دست انقلاب ما و ملتها افتاده است. اصلاً باور نمیکردند که یمن از دست اینها برود، همه جا را از دست دادند. آن قضیه جاسوسی هم یک مذاکرهای کرد – الآن یادم آمد – شاید سؤالتان ناظر به آن باشد. مهندس بازرگان و همین دکتر یزدی که اخیراً فوت کرد اینها به الجزایر رفتند و با همین برژسکی و یک هیئت آمریکایی ملاقات کردند و در آن ملاقات هم از طرف خودشان همین حرفهای لیبرالی که ما میخواهیم با آمریکا رابطه داشته باشیم، سوء تفاهمهای بین ما و آمریکا، دیوار بیاعتمادی را خراب کنیم، از این حرفها زده بودند که ما باید با هم باشیم و علیه کمونیستها و شوروی باشیم... یک قولهایی از طرف خودشان داده بودند که امام توبیخ کرد و گفت از طرف چه کسی رفتید این حرفها را زدید؟ چه کسی اینها را گفته؟ بعد هم کارتر دوتا نماینده با هواپیما فرستاد که اینها بیایند با ایران مذاکره کنند! با هماهنگی دولت، آمریکا گفته بود که با خمینی تماس نگیر، این ولی فقیه و رهبرشان تند و ضد آمریکایی است با دولت مستقیماً وارد بحث شوید. که دولت همکاری کرد و یک هواپیما با نمایندگان رئیس جمهور آمریکا بلند شدند آمدند، به امام خبر دادند، هواپیما هنوز توی هوا در آسمان ترکیه بود، امام اطلاعیه داد که هیچ هیئتی حق ندارد از آمریکا وارد ایران بشود هرکس هم با اینها مذاکره کند مجرم است! – حالا مضمون آن این است – از همان آسمان ترکیه برگشتند و دوباره رفتند. بعد هم که بچهها ریختند و لانه جاسوسی را فتح کردند و این اسناد درآمد، مهندس بازرگان استعفا کرد! ایشان چند بار استعفا کرده بود امام قبول نکرده بود، این دفعه که استعفا کرد امام فوری قبول کرد.
سؤال: در بحث برجام، با توجه به وقایعی که اخیراً راه افتاده، نظر شما در مورد برجام 2 و 3 موشکی چیست؟ و اگر باشد واکنش رهبری در این زمینه چه خواهد بود؟
جواب: واکنش رهبری را که من ارتباط خاصی با رهبری ندارم که بدانم. واکنش رهبری از این سیر مواضعی که ایشان داشته، معلوم است. به نظر من، خیلی سنتشکنی کردند و به یک شیوهی جدیدی که شاید واقعاً اجتهادی بود! خب ایشان از اول همین وضعیت فعلی را پیشبینی کرد، چند بار ایشان گفت که ما آمریکا را میشناسیم شما هم میشناسید، خودتان را به آن راه زدید! من فکر میکنم به احترام رأی اکثریت مردم، که بالاخره نامزدی آمد گفت یک کاری بکنم که هم چرخ سانترفیوژها بچرخد و هم اقتصاد بچرخد و هم اتمی، هر دو! خب اکثریت هم رأی دادند. خب حالا رهبری گفت یک خط قرمزهایی هست که از آنجا عقبتر نمیتوانیم برویم و آن حقوق قطعی ملت و عزت ملت است. این ادعا را کردید، رأی هم آوردید، با این که اینها خرشان از پل بگذرد به ریشتان میخندند و اینها به این تعهداتشان عمل نمیکنند حتی اگر شما به همه آن عمل کنید، باز هم به این 7- 8 تا شرط که اینها خط قرمز ملت است، بالاخره رأی آوردید بروید، خب اگر میتوانید تحریمها را بردارید بروید، ولی نمیتوانید! خب رفتند. یک سال و نیم پیش هم یک مرتبه گفتند تمام شد تمام تحریمها ترک برداشت! کدام تحریم ترک برداشت؟ مبادلات بانکی آزاد شد؟ پولهای نفت برگشت؟ تحریمهای اصلی را برداشتند؟ چه بود؟ یک سال و نیم پیش من یادم هست، سر و صدا کردند، من یادم هست یک مرتبه ریختند در بالاشهر تهران، شیرینی، رقص، یک چند هزار نفری اینجور وقتها آمادهی رقص و شیرینی هستند، رقصیدند و شیرینی پخش کردند، در این سایتها دیدم که یک جوانکی روی پیراهنش پرچم آمریکایی نوشته I Love you و وسط خیابان دارد میرقصد! به نظرم مست بود یا مواد زده بود خیلی سرحال بود! خب یک سال و نیم پیش زدید و رقصیدید و خندید، حالا چه؟ بیخود آن همه انرژی رقص هدر رفت چه کسی جواب آن انرژیها را میدهد؟ آن همه رقص و کف مسئولیت شرعی ندارد! خب اینها را چه میگویید؟ خب اینها را که همه از قبل میدانستند. اینها در متن آن است، در متن برجام است که اگر تازه اعتراض بکنید خودبخود تحریمها برمیگردد. یعنی بنشین اینجا، میزنم توی سرت! باید همکاری کنی، اگر هم گفتی که چرا میزنی، دوباره بیشتر میزنم! اصلاً در برجام این است.
رهبری 7- 8تا شرط گذاشت، به شرطها عمل نشد، گفتند تمام شد، بعد گفتند که دیدید که تحریمهای هستهای را برداشتیم اگر اجازه بدهید بقیه تحریمها را هم برمیداریم! همانطور که آنها را برداشتیم بقیه را هم برمیداریم. خب حالا سؤال، من فکر میکنم یک تجربهی خوبی برای نسل شماها بود چون شماها که آمریکا را ندید که زمان شاه چه جنایتی کرده؟ آمریکا که شما میشناسید در فیلمهای هالیوودی است، آمریکای واقعی نیست، آمریکای هالیوودی است! پلیس آن میگوید هر حرفی بزنی در دادگاه علیه خودت استفاده میشود! قاضیاش در دادگاه میگوید بدون وکیل نمیشود! پدرسوختهها بزرگترین شکنجهگاههای پر از جنایت تاریخ بشر را دارند! هرچه بگویید علیه تو استفاده میشود؟! حقوق سگ، حقوق کودک، حقوق زنان، حقوق زندانیان و... شما با این چهره آمریکا آشنا هستید شما که آمریکا را ندیدید! مثل ژاپن آن نسلی که آمریکا را دید با این نسل الآن که دوتا نسل است، آن نسلی که 300- 400 هزار ژاپنی، نیم میلیون ژاپنی در ظرف 10 دقیقه سوختند آتش گرفتند، بعد یک رئیس جمهور آمریکا تا الآن عذرخواهی نمیکند. همین اوبامای دموکراتمنش رفت ژاپن، من همان سال دانشگاه توکیو در ژاپن جلسه داشتم راجع به فلسفهی فیزیک، چندتا جلسه با رؤسای دانشگاه چندتا دانشکده جلسه داشتیم. گفتند اوباما آمد، همان موقع مصاحبه کرد سالگرد هیروشیما بود، از او پرسیدند که، مثلاً اوباما عاقلشان است این ترامپ دیوانهبازی درمیآورد، از او پرسیدند که تا حالا هیچ یک از حاکمان آمریکا برای بمباران اتمی اظهار تأسف نکرده است، شما متأسف هستید؟ گفت نه، من متأسفانه متأسف نیستم، گفتند محکوم میکنید؟ گفت نه. گفتند آیا آمریکا عذرخواهی میکند؟ گفت نه عذرخواهی نمیکنیم ولی خب اتفاق خوبی نبود! تا الآن عذرخواهی نکردند. من این را چند بار گفتم، خوب است شما بدانید در همان دانشگاه توکیو گفتند برای قربانیان اتمی یک سکوت میکنیم. بعد من گفتم خب حالا یک دقیقه به احترام قربانیان هیروشیما و ناکازاکی یک دقیقه حرف بزنید، چرا همهش سکوت میکنید؟ این بمب را کی انداخته؟ یک جوری حرف میزنید که انگار این بمب مثل باران و برف خودش پایین آمده، چرا نمیگویید و آمریکا را خودتان محکوم نمیکنید؟ باور میکنید که همهشان خفه شدند و حرف نزدند. بعد آن کسی که کنار ما بود گفت که بله خیلی حادثه تلخی بود ولی حتماً لازم بوده که آمریکا این کار را بکند! اینطوری تربیتشان کردهاند. من گفتم این حرف شما از بمب اتم خطرناکتر بود! زدند یک نسل قبل از شما را سوزاندند، بر شما مسلط شدند، شما دولت مستقل ندارید، ارتش مستقل ندارید، قانون اساسیتان را آنها نوشتند، هنوز چند ده هزار آمریکایی اینجا هست، به بچههایتان تجاوز میکنند جرأت ندارید اعتراض کنید، بعد میگویید لازم بوده این کار بشود؟ هیچ کدامشان جرأت نکردند. آمدیم بیرون یکی از رؤسایشان آمد گفت همه ما فهمیدیم که تو چه میگویی، ملت ما ملت شما نیست، حکومت ما هم حکومت شما نیست ما میترسیم! گفت ما اینجا هر کدام علیه آمریکا حرف بزنیم، نه به این اتهام، به یک اتهام دیگر، مثلاً پروندهی پرسنلیات مشکل دارد، مثلاً فلانجا ماشینت خراب بوده و... به یک بهانهای اخراج از دانشگاه، پروندهسازی و بعد هم دادگاه و محدودیت! قضیه اینطوری است.
خب خیلی خوشحال شدیم. اگر وقت کردید این کتابها را بخوانید. مخصوصاً جلد اول که یکسری گزینشهای خوبی در آن هست. نام کتاب «اسناد لانه جاسوسی آمریکا» چندتا کتاب است، تقریباً 10- 12 جلد است. اینها یک بار اول انقلاب، خود بچهها دانشجویان خط امام منتشر کردند در جلدهای یک سوم نصف این که تقریباً 20- 30 جلد بود و دیگر تجدید چاپ نشد! همین خودش به نظرم یک توطئهای است. همین که نگذاشتند اینها پخش بشود و شما بخوانید همین اینها هم توطئه است. همین چیزهایی که الآن من برای شما خواندم شما تا حالا خوانده بودید یا شنیده بودید؟
هشتگهای موضوعی